دعوای اعتراض ثالث دعوای شخصی است که خود یا نماینده او جزء اصحاب دعوا نبوده؛ اما رأی صادره در آن دعوا منافع او را مورد تهدید قرار داده است. در چنین حالتی شخص ثالث میتواند به رأی مزبور اعتراض نماید. در همین راستا ماده ۴۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی، دعوای اعتراض ثالث را پیشبینی نموده است.
در خصوص پذیرش کلی دعوای اعتراض ثالث در محاکم کیفری اختلاف نظر وجود دارد؛ به نحوی که گروهی بر این عقیده هستند که به دلیل عدم تصریح قانونگذار در قانون آیین دادرسی کیفری و هنچنین اصل شخصی بودن جرایم و مجازاتها، چنین حق اعتراضی برای ثالث متضرر متصور نیست. در مقابل گروهی اعتقاد به تفکیک رأی جزایی به جنبه خصوصی یا حقوقی و جنبه کیفری دارند؛ به نحوی که ثالث متضرر از رأی صادره، امکان اعتراض به جنبه خصوصی یا حقوقی رأی جزایی را دارد و یکی از مستندات اصلی آنها ماده ۴۱۸ قانون آیین دادرسی مدنی است که به قرینه دادگاه انقلاب، شامل امور کیفری هم میشود.
در این کتاب با روش توصیفی- تحلیلی این نتیجه حاصل میشود که شخص ثالث متضرر از حکم کیفری که در جریان دادرسی حضور نداشته است، برای احقاق حق خود میتواند به جنبه خصوصی (حقوقی) آرای کیفری اعتراض نماید و پیشبینی چنین حق اعتراضی منافات با اصل نسبی بودن آرای دادگاهها و سایر اصول کیفری ندارد؛ زیرا این اعتراض صرفاً نسبت به جنبه خصوصی (حقوقی) رأی کیفری است؛ نه جنبه کیفری آن. در پژوهش حاضر، ابتدا اصول کلی اعتراض ثالث تبیین میشود، سپس تأثیر قوانین و مقررات عام بر قواعد آیین دادرسی کیفری بررسی میگردد و در آخر به شناخت ارکان دعوای اعتراض ثالث با نگاهی به آرای صادره از محاکم کیفری پرداخته میشود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.